دفتر دل

وقتی !!!

وقتی...
دلتنگ تو میشوم...
وقتی...
عطر تنت را می خواهم...
من به باد هم...
التماس میکنم...
خدا که جای خود دارد...

+ نوشته شده در جمعه 18 مرداد 1392برچسب:وقتی دلتنگ تو میشم , دلتنگی , من , دلتنگی های عاشقانه , بیزاری , درد , غم , غصه من , غمگین , عشق , عکس, ساعت 12:6 توسط ساناز ♥ آرش |


گاهی !!!

گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!

ببرم بخوابانمش!

لحاف را بکشم رویش!

دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!

حتی برایش لالایی بخوانم،

وسط گریه هایش بگویم:

غصه نخور خودم جان!

درست می شود!درست می شود!

اگر هم نشد به جهنم...

تمام می شود...

بالاخره تمام می شود...!!!

+ نوشته شده در چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:متن عاشقانه , متن , دلتنگی , متن گاهی , عکس عاشقانه , دلنوشته های غمگین من , دردنامه , درد , گاهی , عشق, ساعت 11:38 توسط ساناز ♥ آرش |


در پناه آغوشت !!!

آرام باش ، ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم
آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی
بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی ، جایی که برایت سرچشمه آرامش است
آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت
بگذار لبهایت را بر روی لبانم ، حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت
خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو
دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو
محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ، همین آغوش مهربانت
چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است
آرامم ، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم ،همانجایی که انتظارش را میکشید
و هر زمان خوابش را
میدیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود....
در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ، نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام
تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود
گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت
عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده ،
عشق است که من و تو را
نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه
خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم


عشقم پشتم باش،فقط همین !!!

 

می خواهم همه ی دنیا باشم

در آغوش تو

می خواهم همه ی دنیایم

آغوش تو باشد

آقای من!

دنیایم را از من نگیر.

همینجور که ساده نگاه کنی

یا اخمالو

حتی در خواب

گوشه های لبهات

می خندد

نگاهت می کنم نگاهت می کنم

و مست به خواب می روم...

می شود صدایت را

همیشه در خواب من

جا بگذاری؟...



 


اون !!!

اونــی کـه واقـعـا دوسـِت داشـتـه بـاشـه ..
شـایـد اذیـتـت کـنـه..
ولـی هـیـچ وقــت عـذابـت نـمـیـده..
شـایـد چـنـد روزی هـم حـالـتـو نـپـرسـه ..
ولـی هـمـه حـواسـش پـیـشِ تــوئـه..
شـایـد بـاهـات قــهـر کـنـه ..
ولـی هـیـچ وقـت راحــت ازت دل نـمـی کـــَنــــــــــه !!


آخرین خدا نگه دار...

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد

نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد

راهی نروم که بیراه باشد

خطی ننویسم که آزار دهد کسی را… 

یادم باشد که روز و روزگار خوش است!

 همه چیزروبه راه و بر وفق مراد است و خوب

تنها دل ما دل نیست…

 


تو تعبـــیـــــــر خوابـــــــــ بلـــــــدی؟

شبــهایم پــُــر شــده از خواب هایی کـه در بیــداری انتظارش را دارم

می دانــی بیا بنشین اینجــا تا برایت کمــی دَردُ دل کنم ...

از تو چــه پنهان ، شبهــا در خواب ، رخت ِ عروســی را به تن دارم

کـه دامادش تــویـــی!

خوشحال کننــده است نــه ؟

اما همیشــه رخت ِ عروســی ، خبــر از مــرگ بوده !!!
نکنـــد نیاییُ من اینجــا از غصه دلتنگــی ِ نیامدنت بمیـــرم ؟!!!
تو تعبیـــر ِ خواب بلــدی دلکــــم ؟
بیــا تعبیـــر کن کـه تا تو فاصلــه ایی نمــانده!

بیــا و دلخــوشیم را برایم به باور تبدیل کن!

+ نوشته شده در جمعه 3 خرداد 1392برچسب:متن عروسی , عروس , لباس عروس , عکس های عروسی , عروس مرده , عروس تنهایی , درد , غصه , غم , جدایی, ساعت 1:1 توسط ساناز ♥ آرش |


کوله بار دلتنگی !!!

روزی میــرسَد

بـــی هیــــچ خَبـــَـــری

بــآ کولـــــه بــــآر تَنهـــآییـَم

دَر جـــآده هــآی بـی انتهــــآی ایـن دنیــآی عَجیـــــب

رآه خــــوآهم افتـــــآد

مَـــن کـــه غَریبـــــم

چـــه فَــــرقی دآرد کجـــــآی ایـــن دنیــــــآ بـآشــــم

همــه جــــآی جهــــآن تنهـــــآیی بــــآ مَـــن است

 


همه چیز فرق کرد...

 وقتی بچه بودم عروسکم به حرفام گوش می داد ولی الان دیگه کسی  نیست...
 وقتی بچه بودم نگاه دیگران مهربون بود ولی الان اون نگاه ها رو دوست ندارم...
 وقتی بچه بودم هر چی می خواستم می گفتم ولی حالا باید روش فکر کنم...
 وقتی بچه بودم می تونستم بلند بلند گریه کنم ولی الان فقط خودم صدامو میشنوم...
 وقتی بچه بودم همه چیر کوچیک بود ولی حالا همه چیز بزرگ شده،خیلی بزرگ...
 وقتی بجه بودم همه چیز آسون بود ولی حالا خیلی سخت شده...
 وقتی بچه بودم بادبادک می رفت هوا ولی الان دیگه باد نمی ذاره...
 حالا که بزرگ شدم می گم کاش قدر اون موقع رو بیشتر میدونستم.
 ولی اشکال نداره.....
هنوز هم خیلی وقت دارم...  

 


عشق من به تو!!!

عشق من به تو
مانند رود كوهستاني است
پيوسته و پايدار
عشق من به تو
شبيه تابش ابدي خورشيد است
يا مانند دريا كه هرگز نمي آسايد
امواج قوي و نجيبش
كه از آغوش بازش پيوسته مي گذرد
عشق من به تو
مانند درختي است
كه در قلب ريشه كرده است
عشقي بي قيد و شرط
حقيقي و ابدي
و خاموش نشدني ..



زخم...

من زخم های بی نظیری به تن دارم،

 

اما

 

تو مهربان ترینشان بودی!!!

 

عمیق ترینشان،

عزیزترینشان!!!

بعد از تو آدمها،

تنها خراش های کوچکی بودند بر پوستم

که هیچ کدامشان به پای تو نرسیدند،

به قلبم نرسیدند...

 

 

+ نوشته شده در شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:زخم , غم , تنهایی , درد , دوری , جدایی , تنهایی , رهایی , عکس غمگین, ساعت 1:22 توسط ساناز ♥ آرش |


لبخند !!!

یــک لبخنـــدم را بسته بندی کرده ام

برای روزی که اتفاقی تـــو را می بینم… 

آنقدر تمـــــــــیز میخندم

 

 

که به خوشبختــــی ام حســــادت کنـــی …

  و من در جیب هـــایــــم

 

 دست های خالـــی ام را فریب دهـــم

 که امن ترین جای دنیـــا را انتخاب کرده انــد …

 

 


+ نوشته شده در جمعه 27 ارديبهشت 1392برچسب:لبخند , عکس های تنهایی , متن خنده , خنده دروغی , غمنامه , غم , اشک , جدایی , رهایی از قفس , درد , گریه, ساعت 23:53 توسط ساناز ♥ آرش |


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد